میوه عشق مامان و بابا شیدا جان،میوه عشق مامان و بابا شیدا جان،، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

شیدا چراغ خونه مامان و بابا

شیدا فرشته آسمانی من

 

 

 


 

میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن

به رنجهای زندگی هم دل بست

و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست.

میلادتو معراج دستهای من است

وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم

 

 

خاطرات بهار 94 (قسمت اول )

عجب دنیاییه قلب منه مال منه تو سینه منه اما... برای تو میتپه سلام عشق مامان بازم کلی تاخیر داشتم اما مطمئنم که تو میفهمی که چقدر درگیرم و منو بابت این تاخیر ها میبخشی بیا تا خاطرات بهار 94 را با هم مرور کنیم تحویل سال 94 خیلی دیر وقت بود .حدود ساعت 2 نیمه شب اما از اونجایی که تو هم مثل ما ذوق عید را داشتی بیدار موندی و بعد از تحویل سال و گرفتن عیدی از باباجون خوابیدی شیدا خانم لحظه تحویل سال 94 روز دوم عید و افتتاحیه بوک لند پالادیوم دختر عاشق گل من در حال نوازش گلها رو...
29 مرداد 1394

خاطرات زمستان (قسمت سوم)

زندگی بهانه است من هوا را به امید هم نفسی با تو نفس میکشم . دختر زیبای من سلام آخرین پست زمستون 93 رو هم برات مینویسم تا بتونم حداقل کمی از خاطرات روزای قشنگی که در کنارت دارم رو ثبت کنم و به یادگار نگه دارم اواخر زمستون تولد الهام جون مربی مهربون ژیمناستیکت بود و همه مامانا با هم تصمیم گرفتیم برای اون روز یه کیک و کادو آماده کنیم و شما هم با کلاه مخصوص تولد و بادکنک غافلگیرش کنید   شیدا و النا خانم قبل از ورود به سالن تمرین شیدا گلی و النا خانم و آرنوش خوشگله موقع آماده سازی مراسم هم باشگاهی های شی...
7 خرداد 1394

تولد 4 سالگی(11 بهمن 93)تم توت فرنگی کوچولو

اگر تو نبـــودی مــن بی دلـــیل ترین اتفـــاق زمیـــن بــودم تو هـــستی و مـــن محکـــمترین بهـــانه ی خلقت شـــدم عزیزترینم تولدت مبارک تم تولد 4 سالگیت توت فرنگی کوچولو بود که من تمام سعیم رو کردم  که به بهترین نحو اجراش کنم برای خودم یه شب فوق العاده به یادموندنی بود امیدوارم به تو و همه دوستات هم خوش گذشته باشه بیا ادامه مطلب تا عکسای تولدت رو ببینی                       همه تزئینات خونه رو خودم با کمک بابا جون درست کردیم  تزئینات دیوار ...
28 ارديبهشت 1394

خاطرات زمستان (قسمت دوم)

  زنـدگـی مـعـنـی پـیـچـیـده ای نـداره، هـمـیـن كـه تـو بـاشـی ایـن تـمـام زنـدگـیـه گل خوشبوی مامان سلام دومین جشنی که دعوت شدیم جشن تولد آنیسا جون بود که تم خیلی زیبای کریسمس داشت و خیلی جالب بود.   شیدا ،آریانا،آنیسا،دانیال،پارسا         کیک زیبایی که مامان هنرمند آنیسا جون خودش آماده کرده بود   شیدا گلی در حال شام خوردن تو همون روزا رفتیم سینما تو مجتمع کوروش خیلی فیلم قشنگی بود البته مناس...
28 ارديبهشت 1394

خاطرات زمستان (قسمت اول)

تو … تکه ای از من نیستی ، تمام منی … نباشی تمام میشوم…    گل زیبای مامان سلام زمستون گذشته خیلی خیلی خوب بود کلی به ما خوش گذشت بیا تا خلاصه اتفاقات رو ببینی اولین جشنی که تو زمستون دعوت شدیم جشن تولد شاینا جون یکی از دوستای مهد کودکت بود که توی تیراژه برگزار شد و خیلی خیلی به ما خوش گذشت   شیدا و آسا خانم دوست مهربون و نازش شیدا و انوش بعد از جشن هم با کارتهای بازی ای که هدیه گرفته بودید کلی توی سرزمین عجایب مشغول شدید ...
28 ارديبهشت 1394

صدمین پست وبلاگ

تو باشی  من  قدم به قدم فدایت می شوم  تو باشی  از لحظه های دلتنگی جلو می زنم  به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم  به بن بست ها  به خیابان هایی همه با یک نام ...  دوست دارم تو باشی و من   نشانی ها را گم کنم  راه خانه را هم ندانم  تا همه بفهمند  برای من کم حواس  خانه آن جاست که تو باشی و من  قدم به قدم فدایت شوم ...!   ...
8 ارديبهشت 1394

خاطرات پاییز(قسمت دوم)

پاییز از حوالی حوصله ات که بگذرد من زرد می شوم من درست مثل خودم هنوز و همیشه دوستت دارم.  دختر کوچولوی من سلام  امسال تو پاییز من و تو باباجون برای اولین بار رفتیم و یک هفته کامل تو خونه باغ موندیم و با اینکه هوا خیلی سرد بود اما خیلی لذت بردیم و بعد از مدتها حسابی استراحت کردیم شب اول تو حیاط در حال قندیل بستن   شیدا خانم در حال کباب کردن جگر   اینم ژستای معروف دخملی       ...
8 ارديبهشت 1394