میوه عشق مامان و بابا شیدا جان،میوه عشق مامان و بابا شیدا جان،، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

شیدا چراغ خونه مامان و بابا

رفتیم تئاتر

عزیز دردونه ، یکی یدونه ، شیدا خوشگله   سلام دختر نازم که همه زندگی ما هستی و همه فکر ما خوشحال کردنته . خیلی وقت بود که باباجون دلش میخواست شما رو یه تئاتر مخصوص کودک ببره و کلی در موردش تحقیق کرده بود و نمایش های زیادی پیدا کرده بود که یا عروسکی بودن یا اگر عروسک نداشت برای کودکان بود ولی اصلا فرصت نمیکردیم که بریم ولی بالاخره هفته پیش موفق شدیم و برای اولین بار شما رو بردیم تئاتر کودک . توی همه تئاتر هایی که باباجون پیدا کرده بود تصمیم گرفتیم بریم تئاتر طبل بزرگ که توی تالار هنر برگزار میشد. مثل همیشه عسل خانم هم باهامون اومده بود ...
28 شهريور 1392

بزرگ شدی گل من

دردونه من سلام دخترکم روز به روز بزرگتر میشی و من تلاش میکنم این روزها رو به یاد داشته باشم و ازشون لذت ببرم ولی وقتی به گذشته برمیگردم باورم نمیشه که روزهای کودکی تو به این زودی داره میگذره و من اصلا متوجه نمیشم . حالا دیگه میتونی راه بری ، خودت غذا بخوری ، خودت لباس و کفشات رو بپوشی و در بیاری ، برای عروسکات مامان بشی و قربون صدقشون بری و ادای آدم بزرگا رو در بیاری اما من هنوز فکر میکنم که همون کوچولویی هستی که 2 سال و اندی پیش وارد زندگیم شدی و  همه دارو ندارم شدی.  امروز داشتم عکسای کوچولوییات رو نگاه میکردم و اشک توی چشمام جمع شد وقتی دیدم دختر نازم که الان همه چیز رو متوجه میشه و از پس بیشتر کارای خ...
20 شهريور 1392

روز دختر مبارک عزیزترینم

دختر ناز و مهربونم امروز روز دختره و من به خاطر وجود یه دختر زیبا مهربون و سالم لحظه لحظه شکر گزارم عزیزترینم ، زیباترینم از لحظه ای که چشمای خوشگلت رو به این دنیا باز کردی همه زندگی من و بابا جون شدی و ما با تمام وجود عاشقت شدیم. عشق کوچولوی من امیدوارم مثل حنا با مسئولیت مثل کزت صبور مثل ممول مهربون مثل جودی شاد و سر زنده و مثل سیندرلا خوشبخت باشی ! ...
16 شهريور 1392

عکس آتلیه

دختر خوشگلم سلام بالاخره عکسهای آتلیه رو گرفتیم .18 خرداد رفتیم آتلیه سها و عکس انداختی اما نتونستیم بریم بگیریم . حالا با تاخیر حدود 2 ماه عکسا حاضر شده نمیدونی با چه سختی ای از 477 تا عکس این چند تا رو انتخاب کردم بیا ادامه مطلب عکسات رو ببین.   چه ساده لوح اند آنان که می پندارند ، عکس تو را به دیوار های خانه ام آویخته ام ... و نمیدانند که من دیوار های خانه ام را ، به عکس تو آویخته ام ! ...           ...
4 شهريور 1392

سرزمین عجایب

نازنین خوشگلم سلام دختر خوشگلم قربونت برم که اینقدر بزرگ و خانم شدی چند روز پیش بالاخره وقت پیدا کردیم بریم سرزمین عجایب. البته پارسال چند بار رفته بودیم ولی شما خیلی کوچولو بودی و نمیتونستی از اکثر بازیها استفاده کنی و بعد از اون هم مشغله زیاد بهمون فرصت نمیداد که بریم . با اینکه خیلی شلوغ و خیلی خیلی گرم بود ولی خیلی بهمون خوش گذشت و منم حسابی به کودک درونم اجازه خود نمایی دادم و پا به پات همه بازی ها رو سوار شدم .  بابا جون هم سعی میکرد از شما عکس بگیره که اینقدر حواست پرت بود که بیشتر عکسات خوب نشده. بیا ادامه مطلب عکسا رو ببین قربونت برم که عاشق این هواپیما بودی و...
21 مرداد 1392

حدس بزن چی کار کردیم؟؟؟؟

فرشته کوچولوی من گل خوشگلم موهات خیلی بلند شده بود اما چون خیلی فرفری بود همش بهم گره میخورد و نامرتب و شلخته میشد و من همش دنبالت بودم که یا برس بزنم که مرتب باشی یا برای اینکه گرمت نشه با کش سر ببندم. همیشه هم موقع برس کشیدن دردت میومد و گریه میکردی منم دلم کباب میشد و هر دفعه میگفتم فردا میبرم موهات رو کوتاه میکنم اما چون بابا جون خیلی دوست داشت موهات بلند باشه همیشه پشیمونم میکرد و میگفت حیفه موهاش خیلی خوشگله ، دختر بچه باید موهاش بلند باشه و ... اما بالاخره امروز رفتیم برای کوتاه کردن موهای فرفری و نازت شیدا خانم در آرایشگاه حالا دیدی چه ش...
2 مرداد 1392

شیدا و روزهای گرم تابستون

نفس مامان سلام چند روز که درگیر اسباب کشی شدیم و وقتی برای سر زدن به وبلاگت نداشتم و فقط آخر شبا چک میکردم که اگه کسی از دوستات برات پیامی گذاشته تایید کنم . دیگه تقریبا توی خونه جدید همه چیز سر جای خودش قرار گرفته و زندگیمون حالت نرمال پیدا کرده . توی این یکی دو هفته اصلا وقتی برای گردش نداشتیم البته هوا هم اینقدر گرم بود که برای شما بهتر بود خونه باشی و خودت رو با اسباب بازیات سرگرم میکردی فقط یه روز رفتیم هایپر می که تصادفا جشن یک سالگیش بود و دکور خوشگلی گذاشته بودن و منم از شما و کیک تولد هایپر یه چند تایی عکس گرفتم   چند روز بعد هم رفتیم هایپر استار برای خرید لوازم ضروری ...
30 تير 1392