دندانپزشکی رفتن شیدا خانم
دختر گلم یه چند روزی بود همش میگفتی آی دندونم درد میکنه خیلی نگرانت شده بودیم میترسیدیم آقا کرمه اون مرواریدای کوچولوتو خورده باشه به همین خاطر از یه دندانپزشکی که میگفتند مخصوص کودکانه برات وقت گرفتیم دیشب ساعت 6 اونجا بودیم واااااااااااای من که داشتم از استرس اینکه تو با این رابطه ای که با دکتر جماعت داری میخوای زیر دست دکتر چی کار کنی میمردم آخه خداییش دندانپزشکی برای من با این سنم وحشتناکه و هنوز وقتی وارد میشم پاهام میلرزه اما دلم خوش بود که شنیده بودم این خانم دکتر از روش های آرامبخشی برای کوچولوها استفاده میکنه از ترس من بگذریم وقتی رسیدیم چند تا نینی دیگه هم منتظر بودند تا برن پیش خانم دکتر . اولین نی نی رفت داخل اتاق و چند دقیقه بعد با یه اسباب بازی اومد بیرون بدون هیچ سر و صدایی!!! نی نی بعدی از همون اول قبل از ورود به اتاق گریه کرد و فریاد کشید و استرس منو چندین برابر کرد تو هم دیگه نگو از فضولی نمیتونستی یه جا وایسی و هی میرفتی سرک میکشیدی تو اتاق خانم دکتر . بعد از چند دقیقه نوبت ما شد وقتی وارد اتاق شدیم خیلی خوشحال شدم چون دیدم یه خانم دکتر جوون و خوشگل و خوشتیپ با لباسای شاد و چهره مهربون ازمون استقبال کرد اتاقشم پر بود از بادکنک و اسباب بازی دخمل کوچولوی من شما هم مثل یه خانم به دکتر سلام دادی و همراه من نشستی روی صندلی دندانپزشککککککککککی.بعدشم خانم دکتر مهربون اومد و به شما گفت دهان کوچولوتو باز کنی و شما در اوج تعجب من و باباجون بدون هیچ اعتراضی دهانتو باز کردی و خانم دکترم با کمال خونسردی اون آینه و پنس مخصوصشو کرد تو دهانتو همه مرواریدای کوچولوتو معاینه کرد و گفت که همه چیز عالیه و دهانت مثل گله و هیچ مشکلی نداری من که از خوشحالی میخواستم بپرم و خانم دکترو بغل کنم که اینقدر خوب و حرفه ای با فرشته من برخورد کرد و حتی یه بغض کوچولو تو گلو دخترم نیومد در آخر هم گل من، دعوت شدی به انتخاب جایزه از یه کمد پر از اسباب بازی و بعد از 5 دقیقه فکر کردن یه توپ کوچولو رو انتخاب کردی الهی قربونت برم که اینقدر خانم بودی تازه وقتی اومدیم بیرون همش میگفتی دوبببببااااااره بریم اونجا !!!!!!! من و باباجون که تا چند ساعت هنوز تو شوک بودیم عزیزم