میوه عشق مامان و بابا شیدا جان،میوه عشق مامان و بابا شیدا جان،، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

شیدا چراغ خونه مامان و بابا

گردش مختصر و مفید

1392/3/6 10:20
1,032 بازدید
اشتراک گذاری

نازنینم ، نفسم سلام

جمعه تو پارک ملت مسابقات آسیایی صخره نوردی بود ما هم خیلی دوست داشتیم که برای تماشا بریم . به همین بهونه ساعت 10 صبح از خونه بیرون زدیم و گفتیم هم فاله هم تماشا

وقتی رسیدیم تا پا به پای شما برسیم بالا حدود 10:45 بود و گفتند مسابقات تا ساعت 2 تعطیل شده اولش ناراحت شدیم اما بعد تصمیم گرفتیم بمونیم و شما حسابی بازی  کنی اگه سرحال بودی میمونیم و میبینیم و اگه نبودی برمیگردیم

با همین نیت شروع کردیم قدم زدن

بدو بیا ادامه تا بقیه ماجرا رو ببینی 

قربونت برم گل من که به ما میگفتی : این گلا رو نکنیدا اینا مال دیدنه!

1

شیدا خانم راننده میشود

2

3

ناز دخترم اینقدر بدو بدو کردی که اینجا نشستی گفتی مامانی یه ذره بشینیم

4

اینم از مجسمه های بزرگان ایران که صد بار اسم تک تکشون رو ازم پرسیدی

5

نازنیم دورت بگردم که دیگه خانم شدی و دلت میخواد همه کارهارو تنهایی انجام بدی .هر کاری کردم نذاشتی دستت رو بگیرم.

6

اینم بعد از فتح پیروزمندانه

6

اینم فواره های رقصان پارکه که به شدت بهشون علاقه پیدا کرده بودی و محو تماشاشون بودی

7

اینجا هم بعد از یه پیاده روی زیاد دستور بستنی صادر شد

8

9

اینم زمین مسابقات صخره نوردی که شما عاشق اون کفشدوزک اون بالاش شده بودی و البته با آهنگ های شادش کلی رقصیدی

10

11

اینم مجسمه های رنگی و با مزه ای که نذاشتی یکیشون از دستت در بره و بهمون میگفتی حالا با این عکس بندازم!

12

13

14

15

بعد از یه گشت و گذار کوتاه اطراف پارک رفتیم زمین بازی  و شما کلی بازی کردی و با همه بچه های اونجا صحبت میکردی قربون این روابط عمومیت بشم من

16

البته متاسفانه اینجا شارژ دوربین تمام شد و دیگه نتونستم کارات رو ثبت تصویری کنم ولی بعد از پارک رفتیم یه نهار خوشمزه خوردیم و بابا جون با یه بلیط سینما سورپرایزمون کرد .رفتیم تو سالن سینما خیلی جالب بود چون فقط ما سه نفر بودیم و نگرانی من بابت شیطونی شما و شاکی شدن مردم کاملا برطرف شد . فیلم حوض نقاشی رو دیدیم که خیلی فیلم قشنگی بود و شما هم برخلاف انتظار من که فکر میکردم همه طول فیلم رو بخوابی فقط 10 دقیقه آخر رو خوابیدی و صد البته که خیلی خانم بودی و اصلا اذیت نکردی و فکر میکنم خیلی از سینما خوشت اومده بود.

بعد از فیلم هم دوباره برگشتیم به زمین مسابقات و یه نیم ساعتی تماشا کردیم با اینکه خیلی جالب بود به خاطر شلوغی و گرما و خستگی زیاد  تصمیم گرفتیم برگردیم خونه و یه کم استراحت کنیم .

ساعت 5 خونه بودیم و یه استراحت کوتاه کردیم و خودمون رو آماده کردیم چون شب باید میرفتیم خونه مادر جون و پدر جون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان پینار
6 خرداد 92 13:37
به به چه عکسهای خوشگلی. همیشه به خوشی


مرسی دوست خوبم
مامان رومینا
6 خرداد 92 14:33
چه عکسای خوشگلی.این دختر مهربون و دوست داشتنی رو از طرف من ببوسش مامانشاون عکس با ماشینو خیلی دوست دارم


قربونت عزیزم لطف داری
مامان مریم
6 خرداد 92 18:34
قربون دختر موطلایی خوشگلم بشم من..چه جالب بود عکسا..واینکه شیدا از سینما خوشش اومده بوده..میبوسمش


مرسی عزیزم
بله شیدا خانم خیلی سینما رو دوست داشت منم عاشق سینما هستم خیالم راحت شد که حالا بهد از 2 سال و اندی میتونیم 3 نفری بریم سینما
سارا مامان آرتین
7 خرداد 92 15:29
فوق العاده بود

البته دخملمون از همه بهتر و خانوم تررررررررر

مامانی وقتی میخوام نظر بذارم باید چنذد باری صفحه رو لود کنم تا فعال بشهههههههههه

یه چک میکنی واسه چی اینجوریههههههههه

بببببببببببببببوس واسه هردوتاتون مامانی و شیدا جون




مرسی عزیزم

چشم حتما چک میکنم

بوس بوس

مامان آیسلی
12 خرداد 92 13:05
آخ قربون دخمل نازمون همیشه به شادی وخوشی عسلم


خدا نکنه دوستم
مرسی از لطفت