برف بازی
هورااااااااااااااااااااااااااااااا بالاخره یه برف حسابی بارید
دختر نازم پنجشنبه 17 اسفند وقتی صبح از خواب بیدار شدیم دیدیم که همه تهران سفید پوش شده با اینکه فکر میکردیم دیگه بهار رسیده و از بارون های قشنگش لذت میبردیم کلی سورپرایز شدیم و وقتی باباجون رفت سر کار من و شما هم حاضر شدیم و رفتیم برف بازی
دختر گلم خیلی بهمون خوش گذشت اینقدر شیطونی کردی که من از پا افتادم همش دوست داشتی دراز بکشی روی برفا و چند بار صورتتو چسبوندی به برف و لپ خوشگلت سرخ سرخ شد
توی فضای سبز خونمون همه گلهای ارغوان گل کرده بودند و ترکیب برف سفید و گل قرمز اونا خیلی خوشگل بود با کلی سختی بردمت داخل باغچه تا با این منظره قشنگ عکس بگیریم اما نمیدونم چرا دوربین هیچ عکسی نگرفته فکر کنم اونم مثل من یخ زده بوده
وقتی اومدیم خونه فقط همین 2 تا عکس تو دوربین بود
راستی برای اولین بار از چترت استفاده کردی
البته مامانی جونم بعد از این برف بازی من حسابی سرما خوردم ولی خدا رو شکر تو مثل همیشه قوی و سر حالی عزیزمَ