تولد 30 سالگی مامان سارا
8 اسفند 89 هنوز یک ماهه نشده بودی که وجود کوچک و ظریفت را در آغوش کشیدم و شمع تولد 28 سالگیم را در کنار تو و بابا جون فوت کردم و لذت داشتن یک خانواده 3 نفره را با تمام وجود احساس کردم.
8 اسفند 90 دختر کوچولوی من یک سالگی را گذرانده بودی و با دس دسی کردن و خنده هایت لحظاتم را سرشار از شادی میکردی و با وجودی مملو از عشق تولد 29 سالگیم را جشن گرفتیم
و حالا 8 اسفند 91 سومین باری بود که تولدم را با وجود نازنین تو در کنارم جشن گرفتیم و چه لذت بخش بود لحظه هایی که با زبان شیرینت تولدم را تبریک میگفتی و با دستان کوچکت برای خوشحالیم دست میزدی و از شادی فوت کردن شمع روی کیک و دادن هدیه به من بلند بلند می خندیدی
فرشته کوچولوی من مرسی که هستی و با بودنت زندگی من و بابا جون را پر از شادی و خنده کردی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی