تولد 3 سالگی آرشام جون
سلام گل دخترم ببخشید که دیر اومدم این چند وقت خیلی کار داشتم و نتونستم بیام تا خاطرات قشنگت رو ثبت کنم ولی الان با یه مطلب خوب اومدم
پنجشنبه 29 فروردین جشن تولد 3 سالگی آرشام پسر دوستم بود
تم تولد بره ناقلا بود و کار تزئیناتش به عهده من قرار گرفته بود
خیلی خوشحال بودم چون همه وسایل هاش خیلی قشنگ شده بود و تو هم خیلی بره ناقلا رو دوست داشتی خیلی دلم میخواست ببینم وقتی وارد جشن میشی چه واکنشی نشون میدی
شیدا در حال آماده سازی لوازم تزئین
حالا بدو بیا ادامه مطلب تا بقیه ماجرا رو تعریف کنم و عکسا رو ببین.
صبح پنجشنبه من و الهه جون مامان آرشام رفتیم برای تزئین خونه و شما هم طبق معمول پنجشنبه ها با بابا جون رفتی سر کار تا با سارا جون و ملیحه جون خوش بگذرونی.
ظهر وقتی کارم تموم شد اومدم دنبال شما با هم برگشتیم خونه و استراحت کردیم و عصر حاضر شدیم و رفتیم تولد .
خیلی خوب شد چون از همه زودتر رسیدیم و تو تونستی یه دل سیر بگردی و همه چیز رو تماشا کنی وقتی به تزئیناتی که عکس آرشام و ببعی روشون بود نگاه میکردی خیلی ذوق زده میشدی و میگفتی ببعی دوست آرشامه.کلی هم قبل از اومدن مهمونا برامون رقصیدی و برای آرشام سنگ تمام گذاشتی عزیزم
کارت دعوت آرشام جون
اینم از عکس تزئینات
فلش راهنما
آویز خوش آمدید در ورودی
اینم نمای کلی خونه
کیک تولد
متاسفانه از تزئینات میز شام همین یک عکس رو داریم
حالا بریم سراغ دخمل خوشگل مامانی
خوشگلم مثل یه خانم نشستی و منتظر آوردن کیک هستی
شیدا و آرشام جون
آقا آرشام و کیک تولدش
قربونت برم که همه حواست به آرشام بود ببینی چیکار میکنه و چی میگه
اینم یه عکس سه نفری شیدا جونم و آقا آرشام و محنا جون
عزیز دلم خوشحالم که خیلی بهت خوش گذشت
چه زیباست
که تو تنها نیــــــــــــاز من باشی
چه عاشقانه است
که تو تنها آرزویـــــــــــــــم باشی
چه رؤیایی است
این لحظه های نــــــــــــــــاب عاشقی
من همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را فقط با تو حس می کنم
فقط با تو
ای زیبــــــــــــــــــــــــاترین واژه ی قلبم ...