خاطرات زمستان (قسمت اول)
تو … تکه ای از من نیستی ،
تمام منی …
نباشی تمام میشوم…
گل زیبای مامان سلام
زمستون گذشته خیلی خیلی خوب بود کلی به ما خوش گذشت بیا تا خلاصه اتفاقات رو ببینی
اولین جشنی که تو زمستون دعوت شدیم جشن تولد شاینا جون یکی از دوستای مهد کودکت بود که توی تیراژه برگزار شد و خیلی خیلی به ما خوش گذشت
شیدا و آسا خانم دوست مهربون و نازش
شیدا و انوش
بعد از جشن هم با کارتهای بازی ای که هدیه گرفته بودید کلی توی سرزمین عجایب مشغول شدید
اینجا هم از شنگول میترسیدی من بهت گفتم نزدیکش بایست ازت عکس بگیرم ولی تانزدیک شدی شنگول بغلت کرد و خداروشکر عکس العملت خوب بود
اینم پاپانوئل تیراژه
اوایل زمستون با اولین برفی که بارید رفتیم خونه باغ و حسابی برف بازی کردیم
اینم ژستای معروف دخملی
اینجا هم برای اولین بار تنهایی از نردبون بالا رفتی و رسیدی به پشت بام ولی موقع پایین اومدن از ما کمک خواستی
ادامه در پست بعدی...