خاطرات تابستان (قسمت چهارم)
می خواهم از تو بنویسم برای تو که در تمام لحظاتم وجود داری…
خنده هایم برای توست با تو بودن مرا شاد می کند…
و بی تو بودن مرا گریان…
عزیزترینم سلام
بیا و روزمرگی های تابستونیمونو ببین
اینجا بام تهرانه و این عروسک ورودی یه رستوران که خودت اصرار داشتی باهاش عکس بندازی
اینجا هایپر استار ورودی ایستگاه شادی که البته خیلی از این باب اسفنجی میترسیدی
خونه و لاکای اسمارتیزی
دختر عاشق انگور من
خاله بازی با عروسکا تو اتاق پذیرایی
شب موقع خواب با نی نی ها
اینم یه مسافرت یک روزه نمک آبرود
بقیه خاطرات تو پست بعدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی